کد مطلب:304429 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:191

حکمت قصاص
وَ الْقِصاصَ حِقْناً لِلدَّماءِ؛ و برای پاسداری از خونها قصاص را [قرار داد]. خدای تعالی در قرآن كریم می فرماید:

وَلَكُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُوْلِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ. [1] و ای خردمندان! شما را در قصاص، زندگانی است؛ باشد كه به تقوا گرایید.

مراد از حیات در این آیه، حیات اجتماعی و روحی، و نیز حیات افراد است كه حیاتِ نوع است:

مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً. [2] هركس، كسی را جز به قصاص قتل یا كیفر فسادی در زمین، بكشد چنان است كه گویی همه را كشته باشد.

همچنین مایه بقای، حیات جنایتكاران است تا از ترس قصاص، دست به جنایت نگشایند. البته كسانی می توانند آثار حیاتی قصاص را چنان كه باید، دریابند، كه مغز اندیشنده داشته باشد یا اُولی الألباب، نه آنان كه اساساً مغزی ندارند و اگر دارند، كشش ندارد؛ چرا كه مغز و ذهنشان، محكوم شرایط اجتماعی خاصّی است كه در آن زندگی می كنند. برای همین است كه این گونه افراد، قانون قصاص را ناروا و مخالف مصلحت یا وجدان عاطفی انسان می دانند. بر مبنای این گونه نظریّه ها، دانشمندان حقوق، وجود زندان را تصویب نمودند و درِ زندانها به صورت قانونی به روی مجرمان و جنایتكاران باز شد. از آنگاه كه زندانْ قانونی گردید، تجربه و آمار نشان می دهد كه جنایت، افزایش یافته و بودجه دستگاه های قضایی و اجرایی و هزینه ساختن زندانها و نگهداری زندانیان، پیوسته بیشتر شده است. آیا عقل سالم و غیر محكوم، می تواند بپذیرد كه چون فردی كشته شد یا مالش به سرقت رفت، ملّتی محكوم است كه بودجه زندان و قاتل و دزد را و بیش از آن، هزینه دستگاه قضایی و انتظامی و... را بپردازد؟! آیا آنها كه قصاص را با عاطفه انسانی در تضاد می دانند، درباره كشتارهای دسته جمعی و فجیع در زیر شعارها و عناوین به ظاهر انسانی، مانند حقوق بشر، چه می گویند؟ آیا ساكت اند یا آن را تجویز می نمایند. در جهان امروز هركسی دم از حقوق بشر و تقدّس زندگی انسان می زند و بسیاری از سكولارها حتّی خود را در برابر پیروان ادیان گوناگون، پرچمداران راستین حقوق بشر وانمود می كنند. امّا شگفت این جاست كه همین پرچمداران انسانیت، انسانها را جز میمون های تكامل یافته ای نمی دانند كه از گونه های پست تر حیات و سرانجام از تركیبات گوناگونی ازمولكول ها تكامل یافته اند. اگر انسان محصولِ «نیروهای كوری» است كه بر آمیزه كیهانی ای ازمولكول ها تأثیر گذاشته است، آیا این مطلب بازگویِ همین رأی نیست كه تقدّس حیات انسانها را، به لحاظ عقلی بی معنا و جز سخنی احساسی و پوچ نمی شمرند؟ و آیا شأن و مقام آدمی جز مفهوم ساده جعلی كه هیچ ریشه ای در واقعیت ندارد، نخواهد بود؟ و اگر ما ذرّات بی جان بسیار سامان یافته ای بیش نیستیم، پس دعاوی مربوط به «حقوق بشر» بر چه شالوده ای استوارند؟. [3] .


[1] سوره بقره، آيه 179.

[2] سوره مائده، آيه 32.

[3] براي آگاهي بيشتر، ر.ك: تفسير پرتوي از قرآن، ج 2، ص 58 و كتاب قلب اسلام، ص 333، فصل هفتم، مسئوليت هاي بشر و حقوق او.